معنی بلندای اسمان

لغت نامه دهخدا

اسمان

اسمان. [اِ] (ع مص) فربه کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). فربه کردن چیزی. (ترجمان علامه ٔجرجانی). || فربه شدن. || فربه گشتن چاروایان کسی. || صاحب ستور فربه شدن. مالک گردیدن فربه را. || فربه خریدن. || تر کردن طعام را به روغن. || بسیارروغن شدن قوم. (از آنندراج) (از ناظم الاطباء).

اسمان. [اَ] (اِ) صورتی است از آسمان که فلک باشد. || نام روز بیست وهفتم از هر ماه شمسی. (ناظم الاطباء). روز بیست وپنجم است از ماههای قدیم و بیست وهفتم نیز به نظرآمده است. (برهان) (آنندراج). رجوع به آسمان شود.

فارسی به عربی

اسمان

ارتفاع، سماء، غرفه علویه


اسمان نیلگون

ازرق، لازوردی


اسمان غرش

رعد


اسمان خراش

ناطحه السحاب


اسمان صاف

هادی

فارسی به آلمانی

اسمان

Die ho.he [noun], Himmel (m), Himmel (m), Himmelreich (n), Himmel (m), Himmelreich (n)

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

بلندای اسمان

249

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری